شهید مسلمی سواری برای شهادت در راه خدا خود را تبعه افغان معرفی کرد تا از طریق گردان فاطمیون عازم نبرد با تروریستها شود.
سید حسین شریفی: نجابت و صداقتش باعث شد پس از اصرارهای مکرر و پافشاری های چند ماهه جواب مثبت را از خانواده همسرش بگیرد. همسرش می گفت کارگر ساده ای بیش نبود و چهار بار به خواستگاری من آمد ولی هر بار پدر و مادرم بخاطر نداشتن شغل درست و حسابی و تحصیلات آنچنانی مخالفت کردند.
در همان دیدار اول وقتی با هم صحبت مختصری کردیم. بیمقدمه دو شرط برای ازدواجمان مطرح کرد: شرط اول مقید بودن به نماز، بخصوص نماز صبح و دوم رعایت حجاب. همین حقیقت بود که عاشقش شدم وعلیرغم مخالفت های خانواده پای همه چیز ایستادم چون واقعا شیفته او شده بودم و در سال 81 با هم عقد کریدم.
شهید ناصر مسلمی از شهدای خوزستانی مدافع حرم سال 1360 در سوسنگر به دنیا آمده بود و خانواده او سال 79 به خاطر شغل پدرش به اهواز نقل مکان کردند و من تقریباً با ناصر 3 ماه اختلاف سنی داشتم.
دو هفته از ازدواجمان گذشت که ناصر بیکار شد. در دوران سختی زندگی با ناصر هیچ سختی را نمیدیدم. تا اینکه سال 86 در یک کارگاه بازیافت پلاستیک مشغول به کار شد و در همان سال خدا به ما دو قلوها را عطا کرد و جمع 3 نفر ما 5 نفره شد. زندگی ما مقداری سخت شد اما اصلا گلایه نکردم و همیشه خنده بر چهره ما بود.
در خانه بیکار نمی نشست انگار که اصلاً سر کار نبود خیلی به همسرش کمک می کرد طوری که برخی اطرافیان با تمسخر به او کنایه میزدند. و هر بار همسرش وضع حمل می کرد تا چهار ماه به او اجاز کار کردن در خانه را نمی داد.
اما دیری نپایید که عزم سفر کرد. انگار اهل زمین نبود و دل به نقطه ای بسته بود که باید از چیزی بارزش که بر روی زمین داشت می گذشت؛ همسرش می گفت: ایمان قوی او را به صحنه جهاد کشاند. او متعلق به این دنیا نبود.
زمانی که دید از طریق ایران نمی تواند برای دفاع از حرم و مردم سوریه قدم بردارد از طریق دوستان افغانیاش که در کارگاه بازیافت پلاستیک با او مشغول کار بودند، اقدام کرد.
شهادت در نزد مردان خدا گواراتر از عسل است و شهید شدن هدفی می خواهد که در آن عشق به خدا باشد و قصد قرب به سوی پیشگاه ابدیت باشد. یکی از همرزمان ناصر می گوید ناصر همیشه در هر کاری داوطلب بود و شجاعت زیادی از خودش نشان میداد.
آقای حسینی میگفت: ناصر مدام در نمازهایش گریه میکرد؛ وقتی علت را از او پرسیدم گفت: من میدانم که شهید نمیشوم.
وقتی که از ناصر پرسیدند چرا اینقدر ناراحتی گفت: من همه چیز دنیا را طلاق دادهام؛ فقط یک چیز هنوز در دلم مانده است که اگر این را هم طلاق بدهم صد در صد شهید میشوم. که بعدها مشخص شد فرزند کوچکش بنیامین است.
تا اینکه شب عاشورا ناصر با حالت خندان آمد، گفت: به خون امام حسین(علیه السلام) من فردا شهید میشوم. این در حالی بود که عملیاتی در پیش نبود.
ساعت 10 و نیم صبح 4 آذر 92 روز عاشورا 12 نفر از رزمنگان در ساختمان محل استقرارشان در حلب محاصره میشوند و پس از تیرندازی به آنها، تکفیری های داعش ساختمان را آتش می زنند و ساختمان منفجر می شود.
پس از 15 روز پیکر شهدا از زیر آوار خارج شد و شهید ناصر مسلمی سواری و دیگر همرزمانش در روز عاشورا به شهادت می رسند. شهید ناصر مسلمی سواری جزو اولین شهدای مدافع حرم بود و در زمانی که هنوز اخبار جنگ در سوریه خیلی پوشش داده نمیشد در مظلومیت کامل به خاک سپرده شد. یکی از مسئولین سپاه گفت: شهید ناصر مسلمی سواری، گمنامرترین و مظلومرترین شهید مدافع حرم است.
انسان هایی که از روحیه آزادی خواهی برخوردار باشند جاودانه خواهند بود. شهید مدافع حرم ناصر مسلمی سواری نمونه ای از انسان های جاودانه ای ست که دارای روحیه ای سرشار از آزادی طلبی و پرخاشگری در برابر ظلم بود.
وی توانست با تحمل رنج فراق از همسر و 4 فرزند خردسال خود به میدان نبردی برود که در آن شیطان مردم بیگناه را به بردگی گرفته بود و مردان جنگجوی آزادی خواه در برابر این خدای دروغین ایستادند و پرچم حقانیت را به اهتزاز درآوردند.
شاید درنگاهی گذرا بگویم من هم می توانم، سوال این است چقدر توانسته ایم؟. آیا رفتن تا یک قدمی دعوتگاه و به جمله « داوطلب زیاد است » قانع شدن می تواند ما را در زمره انسان های آزادی خواه قرار دهد؟، آیا فعل خواستن را به واقعیت عمل رساندیم؟. خیر ما ادای انسان های آزادی خواه را درآوردیم.
شهید ناصر مسلمی سواری برای رفتن تلاش کرد، مسیر رفتن در ایران برایش سخت بود چون به او گفتند: « داوطلب زیاد است »، به این جمله قانع نشد و از مسیر دیگر و به نام ملیتی دیگر با آزدی خواهان دیگر پا به عرصه ظلم ستیزی گذاشت.
چه چیزی او را از همه زندگیش جدا کرد؟، چه شد که به گفته خودش: من زن، بچه و زندگی و همه چیز دنیا را طلاق دادهام...
تا مسیری را برود که هر کسی توان قدم گذاشتن در آن را نداشته باشد؛ از پلی رد شود که باریک نشود و یا نلغزد.
شهید مرتضی مطهری در سخنانی عنوان می کند انسان های آزاده دارای روحیه ای پرخاشگر، عصیان و متمرد هستند که به آن روحیه تسلیم، انقیاد و انضباط را ضمیمه کرده اند.
وی می افزاید اولین ندا که بلند شد « قولوا لا اله الاّ الله تفلحوا » این ندا هم نفی است و هم اثبات است. نفی ظلم و ستم و اثبات و تسلیم در برابر پیشگاه حق است.
در نزد مردان خدا آزادی تنها شعار و حماسه نیست، یا مرده باد و زنده باد نیست، آزادی زمانی معنا پیدا می کند که در روح انسان جایگزین شود. اینکه انسان در درون خود موجودی آزاد باشد و بتواند در برابر ظلم بایستد و تسلیم نفس خود نشود.
مردانی همچون شهید ناصر مسلمی سواری با تسلیم شدن در برابر خدا و مهار نفس خود توانستند از دنیا دل بکنند و همچو مولای متقیان حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) ندای « فُزت و رب الکعبه » را سر بدهند.
انتهای پیام/