1403/06/30 12:14


442
تاریخ انتشار: 1394/02/18 02:47
محدثه خلیلی پور : فقط میخواهم وقتی گوشواره هایم را گرفتید لطفا اگر ممکن باشد از همان شهر که به سوسنگرد نزدیک است حمد و سوره ای برای عموی من و همه عموهای شهیدمان بخوانید تا موجب شادی روح عموی من و همه شهدا بشود.

 به گزارش آسماری نیوز به نقل از سایت باشگاه نفت مسجدسلیمان نامه ارسالی خانم محدثه خلیل پور 9 ساله از تبریز به باشگاه نفت و جوابیه آقای رضاییان

بسمه تعالی

من ورزشکار نیستم ولی ورزشکاران را دوست دارم. امام خمینی )ره(

حضور مبارک جناب آقای مسعود رضائیان

مدیرعامل محترم باشگاه فرهنگی ورزشی نفت مسجد سلیمان

 

موضوع نامه:اهدای گوشواره های طلای خودم به باشگاه محترم فرهنگی ورزشی برای تقویت پایه مالی باشگاه نفت مسجد سلیمان

 

 

ارسالی: تبریز/ محدثه خلیل پور نهر  ( عضو خانواده شهید محمد خلیل پور نهر )

 

 

با عرض سلام و ادب و تبریک بمناسبت سالروز ولادت باسعادت حضرت زینب (س)

 

 

   احتراما: به استحضار میرسانم من محدثه خلیل پورنهر هستم. اهل تبریز و شهروند برگزیده این شهر با حکم رسمی شهردار محترم تبریز و آتش نشانی افتخاری تبریز با حکم فرمانده آتش نشانی تبریز که هر دو حکم را برای حضرتعالی ارسال خواهم کرد. البته من نه سالم است و سوم ابتدائی را تحصیل میکنم.

 

 

عالی مقام

 

 

    دیشب در برنامه 90 ورزشی از زبان آقای عادل فردوسی پور که خیلی دوستش دارم، چون برنامه هایش را خوب اجرا میکند و طرفداران زیادی دارد شنیدم که شما اخیرا برای مسافرت به یکی از شهرها جهت مسابقه ورزشی وام گرفته اید. موضوع را دقیقا از بابام پرسیدم و از ایشان توضیح خواستم. البته با وجودیکه درک این موضوع برایم سخت بود. اما تقریبا فهمیدم چی به چیه. چون ما با باشگاههای بزرگی در ایران در ارتباط هستیم و یک روزی هم مدیرعامل محترم باشگاه صنعت مس کرمان به منزلمان تشریف آوردند و به مزار عموی شهیدم هم رفتند و آنجا را با گلاب شست و شو دادند که این محبت آنها هیچگاه از یادم نمی رود. بابام میگوید عموی من هم قبل از شهادت در سن 19 سالگی هم فوتبالیست بوده و هم فوتبال را خیلی دوست داشته و معلم قرآن هم بوده است. مادر بزرگم هم مادر شهید نمونه تبریز در ورزش و فرهنگ است و از ایشان رسما تجلیل هم شده است. البته من هم جزو کسانی هستم که فرم اهدای عضو پس از مرگ مغزی پرکرده ام و در تلویزیون هم مصاحبه کرده ام و اخبار شبکه سهند تبریز آن را پخش کرده است. یعنی میخواهم عرض بکنم که من در یک خانواده فرهنگی ورزشی رشد کرده ام و تقریبا نسبت به سن و سالم میتوانم بفهمم که فوتبال چیست و مردم چرا آنرا خیلی دوست دارند. بابام میگوید فوتبال ایران به شهر مسجد سلیمان خیلی مدیون است. فوتبال از آنجا آغاز شده است. مردم مسجد سلیمان آدمهای بسیار شریف و بزرگوار و مومن و متدین هستند. مخصوصا از اینکه عموی من در خوزستان/ سوسنگرد / بستان شهید شده است، لذا نسبت به خوزستان و سوسنگرد و بستان خیلی علاقه دارم. ان شاء الله روزی برای عرض ادب به عموی شهیدم محمد به سوسنگرد خواهم آمد و شاید به باشگاه شما هم بیایم. قبلا بابام و داداشم مهدی به آنجا آمده اند و یکبار تمام طلاجات خانواده خودمان را به شهرداری سوسنگرد دادیم تا ما را سهیم در احداث میدان شهدای آذربایجان بکنند. ( البته من آنموقع فقط النگوی خودم را دادم ). لطفا بدانید که داداشم مهدی ( 16 ساله ) در سال 91 از دست آقای رئیس جمهور و ریاست محترم سازمان انرژی اتمی ایران در دفتر آقای رئیس جمهور هدیه و لوح فرهنگی گرفت و سکه ای را که از دست آقای رئیس جمهور گرفته بود، آورد و داد به باشگاه تراکتورسازی تبریز که من عکس داداشم و آقای رئیس جمهور و ریاست سازمان انرژی اتمی را برایتان خواهم فرستاد. البته در همانروز بابام هم از دست آقای رئیس جمهور لوح و هدیه گرفت که عکس آنرا نیز برایتان میفرستم. اینک من هم میخواهم بعضی مسائل را از داداشم مهدی که خیلی دوستش دارم یاد بگیرم و قلب عموی شهیدم و شهیدان عزیز را شاد کنم. من از اینکه شما در تلویزیون فرمودید مشکل مالی دارید خیلی ناراحت شدم. متاسفانه شرایط مالی ما زیاد خوب نیست که بتوانیم مثلا پول زیادی برایتان بفرستیم. اما تنها داشته های من یک جفت گوشواره است که آنرا به شما هدیه میکنم تا شاید بتواند قلب شما را اندکی شاد بکند. خدا را چه دیدید شاید دستم برکت داشت و پولهای زیادی برای شما رسید. البته یک بار هم داداشم مهدی یک تابلوی فرش گرانقیمت خود را به بچه های غزه هدیه کرد تا آنها برای خودشان خانه درست کنند. چون اسرائیل خانه های آنها را خراب کرده بود. یعنی بمباران کرده بود. این تابلو از طریق سفارت فلسطین در تهران به آنجا رفت. البته تلویزیون تبریز هم آن را نشان داد و امام جمعه محترم تبریز هم در تلویزیون از داداشم تشکر کرد. الان من آمادگی دارم این امانتها را هر طور که شما              می فرمائید برایتان بفرستم. یا بابام برایتان بیاورد و یا پست کنیم. هر طور شما دوست دارید همان را بکنیم. من راه دیگری بلد نیستم. فقط میخواهم وقتی گوشواره هایم را گرفتید لطفا اگر ممکن باشد از همان شهر که به سوسنگرد نزدیک است حمد و سوره ای برای عموی من و همه عموهای شهیدمان بخوانید تا موجب شادی روح عموی من و همه شهدا بشود. من خیلی دوست دارم عمویم کار من را ببیند و دوستم داشته باشد. خواهش میکنم به همه بازیکنان و زحمتکشان باشگاه سلام برسانید. من دست شما و همه آنها را میبوسم و به مردم مهربان شما و کودکان هم سن و سال خودم و دختران مهربان عرض سلام و ادب دارم. لطفا دقت بکنید که بعد از نوشتن نامه توسط من، بابام به من کمک کرد و غلطهایم را گرفت تا آبروی من پیش شما نرود. چون من نمی توانستم این نامه را به تنهائی بنویسم. یعنی سوادم اجازه نمی دهد. باز یک مطلبی عرض میکنم وقتی نامه داشت تمام میشد یادم افتاد که اخیرا برای بابام یک تابلوی نقاشی ارزشمندی هدیه داده اند که برای ما ارزشش خیلی بزرگ است. شاید بپرسید این تابلو چرا این مقدار ارزش دارد؟ چون بعد از اینکه خانواده ما کمک کردند تا یک نفر از پای چوبه دار نجات بیابد و به نزد همسرش و فرزندانش بازگردد، این تابلو را بخاطر تلاشهای بابام در نجات دادن جان او به ایشان دادند. اینک بابام گفت که همین تابلو را نیز هدیه بکنیم به شما، چون این تابلو توانسته است اجازه ندهد سه نوجوان بی پدر بمانند و یتیم شوند و همسر جوانش هم شوهرشان بمیرد. لطفا برای تقدیم این تابلو نیز آدرس بدهید تا آنرا برای شما ارسال کنیم. این تابلو خیلی قیمت دارد و مثل گوشواره های من کم ارزش نیست. خواهش میکنم هدایای ما را به احترام عموی من قبول کنید. این برای ما بهترین است. آنهم در سالروز ولادت حضرت زینب س و برای شادی قلب امام زمان عج. البته یادم رفت بگویم که من و داداشم روزهائی بوده است که مجله های آقا امام زمان عج را با پول از قم میخریدیم و پس از اینکه به آنها عطر گل محمدی میزدیم رایگان توزیع میکردیم. این یکی از بهترین خاطرات من است. برای سلامتی آقا امام زمان عج و رهبر عزیز و بزرگوار ما و ریاست محترم جمهور ما و همه مردم و مسئولان ما و شهدا و امامان و اهل بیت ع و امام خمینی ره صلوات بفرستیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. در نهایت شما را به خدای بلند مرتبه می سپاریم. مواظب خودتان باشید. ما شما را دعا می کنیم. لطفا حمد و سوره عموی من و شهدای عزیز یادتان نرود.

 

 

 

 

 

با سپاس

 

 

محدثه خلیل پور نهر

 

 

تبریز/ آذربایجانشرقی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در پاسخ به این نامه و احساسات پاک این دخترخانم عزیز مهندس مسعود رضاییان جوابیه ایی با متن ذیل در اختیار سایت باشگاه قرار داده است.

 

 

دختر عزیزم محدثه

 

 

سلام  و درود ما بر همه شهیدان گرانقدر و همچنین عموی بزرگوارت

 

 

سلام گرم مرا از دیار نفت و فوتبال و شهادت بپذیر.

 

 

پیام گرم و صمیمانه و صادقانه تو از هر هدیه ایی برای تیم نفت مسجدسلیمان و مردم خوب و شریف این استان که به برکت خون همه عموها-دایی ها-پدران و برادران و پسران غیور ایران عزیزمان هنوز عطرآگین می باشد ،گرانبهاتر می باشد.

 

 

10 سال پیش من در تیم فولاد خوزستان جام قهرمانی لیگ را به شهدای شلمچه تقدیم نمودم و اینبار قصد دارم در جشن بقاء تیم نفت در مسجدسلیمان میزبان شما و خانواده محترم باشیم ،تا اندکی از لطف و محبت شمارا جبران کرده باشیم.

 

 

محدثه عزیزم،گوشوارهایت در گوسه قلب یکایک بچه های تیم نفت قرار گرفت و به لطف آنها قلبمان آرام و قرار گرفت.

 

 

هدیه ات را با تمام وجودمان دریافت کردیم و دیگر ضرورتی برای ارسال آنها نمی باشد،نزد شما که باشدخداوند برکت آنها را افزون خواهد کرد ،مشکلات مالی ماهم حل خواهد شد .دستان کوچک و قلب بزرگ و مهربان تو که با ما باشد همه چیز خواهیم داشت،دختر عزیزم تو از این پس عضو افتخاری و دائمی تیم نفت مسجدسلیمان خواهی بود .

 

 

رحمت و برکت و درود خداوند بر شما .

 

 

مسعود رضاییان 6اسفند 93